جدول جو
جدول جو

معنی نهان کرده - جستجوی لغت در جدول جو

نهان کرده
(رَ)
مخفی. مختفی. مکتوم، مخزون. اندوخته:
نهان کرده دینار فرشیدورد
به درویش ده تا نماند به درد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهان کردن
تصویر نهان کردن
پنهان ساختن، نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
نهان کردن، نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / پِ کَ دَ / دِ)
مکتوم. مستور. مکنون. مخبوء. خب ء. خبی ٔ. خبیئه. (منتهی الارب). کمون. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
علامت گذاشته شده. علامتی که برای تعیین مرز و سرحد می گذارند:
همی راند با لشکر رزم ساز
که پیکار جوید ابا خوشنواز
نشانی که بهرام یل کرده بود
ز پستی بلندی برآورده بود
نوشته یکی عهد شاهنشهان
که از ترک و ایرانیان در جهان
کسی ز این نشان هیچ برنگذرد...
چو پیروز شیر اوژن آنجا رسید
نشان کردۀ شاه ایران بدید.
فردوسی.
، نام زد کرده. دختری که او را نشان کرده اند
لغت نامه دهخدا
نشان گذاشتن علامت گذاشتن، توقیع کردن برنامه و مکتوب، مهر کردن امضا کردن: و تا دست بکار برد پای فرازمین نکرد قلم تا بر کاغذ نهاد قلم در ملک کشید و تا نشان کرد علامت خیر کس ندید، انگشتری یا حلقه برای دختر نامزد خریدن و در انگشت وی کردن بنشانی نامزدی نامزد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان کرده
تصویر پنهان کرده
مستور مکتوم مکنون
فرهنگ لغت هوشیار
منقوش، مسکوک دارای نقش: و هرچ نگار کرده است از درم و دینار و پشیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهار کردن
تصویر نهار کردن
گرسنه ماندن گرسنگی کشیدن: (... کار بدرجه ای بکشید که نیز هیچ نخورد و روزها برآمد و نهار کرد و اطباء در معالجت او عاجز آمدند)، ناشتا شکستن: (گر همچو صبح صاف بود اشتهای تو با قرص آفتاب توانی نهار کرد) (مخلص کاشی آنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
نهان کردن، مخفی داشتن، پوشیدن، نهفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهان کردن
تصویر نهان کردن
مخفی کردن پنهان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشان کردن
تصویر نشان کردن
((نِ کَ دَ))
علامت گذاشتن، مهر کردن، نامزد کردن، برگزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
اخفاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهان کردن
تصویر نهان کردن
اخفاء
فرهنگ واژه فارسی سره
اختفا، استتار، پنهان کردن، پوشاندن، پوشیدن، مخفی کردن، نهفتن
متضاد: آشکار ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
Disguise, Camouflage, Conceal, Hide, Stash
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
camoufler, dissimuler, déguiser, cacher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
ปลอมตัว , ซ่อน , ปลอมตัว , ซ่อน , ซ่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
ficha, kuficha, kujificha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
kamufle etmek, gizlemek, kılık değiştirmek, saklamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
위장하다 , 숨기다 , 변장하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
偽装する , 隠す , 変装する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
להסתיר , להתחפש , להסתיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
छिपाना , छिपाना , भेस बदलना , छुपाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
menyamarkan, menyembunyikan, menyamar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
tarnen, verbergen, verkleiden, verstecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
camoufleren, verbergen, verkleden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
camuflar, ocultar, disfrazar, esconder
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
camuffare, nascondere, travestire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
camuflar, esconder, disfarçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
伪装 , 隐藏 , 藏匿
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
maskować, ukrywać, przebrać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
маскувати , приховувати , ховати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
маскировать , скрывать , прятать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
ছদ্মবেশ ধারণ করা , লুকানো , ছদ্মবেশ পরা
دیکشنری فارسی به بنگالی